به پشت خوابیده طاق باز افتادن: بر پشت خوابیدن، برپشت روی زمین دراز کشیدن، طاق باز خوابیدن طاق باز خفتن: بر پشت خوابیدن، برپشت روی زمین دراز کشیدن، طاق باز خوابیدن طاق باز خوابیدن: بر پشت خوابیدن، برپشت روی زمین دراز کشیدن
به پشت خوابیده طاق باز افتادن: بر پشت خوابیدن، برپشت روی زمین دراز کشیدن، طاق باز خوابیدن طاق باز خفتن: بر پشت خوابیدن، برپشت روی زمین دراز کشیدن، طاق باز خوابیدن طاق باز خوابیدن: بر پشت خوابیدن، برپشت روی زمین دراز کشیدن
کسی که در قمار کلاه سرش برود. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده). حریف گول در قمار. آنکه در قمار او را فریبند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، آدمی که در معامله بتوان به سهولت او را فریفت و کلاهش را برداشت. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده). گول در معامله. آنکه مال خود را به آسانی از دست دهد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
کسی که در قمار کلاه سرش برود. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده). حریف گول در قمار. آنکه در قمار او را فریبند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، آدمی که در معامله بتوان به سهولت او را فریفت و کلاهش را برداشت. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده). گول در معامله. آنکه مال خود را به آسانی از دست دهد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
رفیق پرست. دوست باز. که با رفیقان بسیار آمد و شد کند و بدانان علاقه و بستگی خاطر دارد. (یادداشت مؤلف). در تداول عامه کسی که به دوستان محبت بسیار کند. (فرهنگ فارسی معین)
رفیق پرست. دوست باز. که با رفیقان بسیار آمد و شد کند و بدانان علاقه و بستگی خاطر دارد. (یادداشت مؤلف). در تداول عامه کسی که به دوستان محبت بسیار کند. (فرهنگ فارسی معین)
ظاهر آنست که از عالم شمشیرباز باشد، یعنی بازی کننده بطوق. خواجه نظامی راست: سر زلف معشوق را طوق ساز درافکن به این گردن طوق باز. گردنی که بقید عشق خو کرده است و به طوق بازی عمر صرف نموده. (آنندراج)
ظاهر آنست که از عالم شمشیرباز باشد، یعنی بازی کننده بطوق. خواجه نظامی راست: سر زلف معشوق را طوق ساز درافکن به این گردن طوق باز. گردنی که بقید عشق خو کرده است و به طوق بازی عمر صرف نموده. (آنندراج)
رسبازنده. ریسمان باز. (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2 ورق 6). کسی که روی ریسمان برود و بازیها کند. (فرهنگ نظام). آنکه در بالای ریسمان کارهای شگفت آور کند. بندباز. (فرهنگ فارسی معین). ریسمان باز و بندباز و دارباز، و آن از انواع بازیگران بود که چوبها یا نیهای بلند بر ریسمان در زمین استوار کنند و بر آن ریسمانها و چوبها و نیها برآیند و انواع بازیهای غریب کنند، و آنرا در عرف هند فت گویند که تلفظ آن بر غیر دشوار است. (از آنندراج) : تحقیق سخنگوی نخیزد ز سخن دزد تعلیق رسباز نیاید ز رسن تاب. خاقانی. پای رسن باز که گردد به راه کی به رسن بررود از روی چاه. امیرخسرو دهلوی (از فرهنگ نظام). کنی اگر ره باریک آدمیت سر مده ز کف چو رسن باز لنگر خود را. محمدسعید اشرف (از نظام)
رسبازنده. ریسمان باز. (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2 ورق 6). کسی که روی ریسمان برود و بازیها کند. (فرهنگ نظام). آنکه در بالای ریسمان کارهای شگفت آور کند. بندباز. (فرهنگ فارسی معین). ریسمان باز و بندباز و دارباز، و آن از انواع بازیگران بود که چوبها یا نیهای بلند بر ریسمان در زمین استوار کنند و بر آن ریسمانها و چوبها و نیها برآیند و انواع بازیهای غریب کنند، و آنرا در عرف هند فت گویند که تلفظ آن بر غیر دشوار است. (از آنندراج) : تحقیق سخنگوی نخیزد ز سخن دزد تعلیق رسباز نیاید ز رسن تاب. خاقانی. پای رسن باز که گردد به راه کی به رسن بررود از روی چاه. امیرخسرو دهلوی (از فرهنگ نظام). کنی اگر ره باریک آدمیت سر مده ز کف چو رسن باز لنگر خود را. محمدسعید اشرف (از نظام)